لوح دل |
|||
...گفت نمیدانم.از دیگری پرسیدم او نیز اظهار بی اطلاعی کرد. به جلو رفتم دیدم جوان رنگ پریده ای به آسمان نگاه میکند و دریافتم که همه مردم از او تقلید میکنند گفتم : آقا شما در آسمان چیزی دیده اید که این همه جمعیت را به نگاه کردن به آسمان واداشته ای؟ جوان به بینی خود اشاره نمود، دیدم قدری پنبه میان بینی اوست، گفت : خون دماغ شدم و سرم را بالا گرفتم که خون از دماغم نریزد، مردم به گمان اینکه چیز عجیب و غریبی در آسمان مشاهده کردم بدون پرسش از من همگی به آسمان نگاه میکنند! نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
|||
![]() |